واکسن دو ماهگی
پسر گلم امروز واکسن دوماهگیت رو با یه روز تاخیر زدیم. من که نتونستم نگاه کنم واسه همین از بابا خواستم پاهاتو بگیره تا تکون ندی. درست قبل از واکسن خوابیدی و مسئول مرکز بهداشت گفت بینی اش رو بگیرین تا بیدار شه چون اگه خواب باشه ممکنه شک وارد بشه. اصلا دلمون نمیومد از خواب ناز بیدارت کنیم اما چاره ای نبود. فدات بشم که تا سوزن فرو شد کلی جیغ زدی. اومدیم خونه قطره استامینوفن دادم که تب نکنی. یه خورده خوابیدی اما تا شب خیلی گریه کردی و موقع خواب هم ناله میکردی. قربونت بشم دلم واست کباب شد با اینکه مواقع بیداریت مدام دست و پاهاتو تکون میدی اما از بس درد داشتی جرات نمیکردی پاهاتو تکون بدی. اما پسرم باید تحمل و صبر داشته باشی، یه درد و سختی کوچیک...